آمارها از وجود دست کم 11هزار پزشک عمومی فارغالتحصیل در کشور خبر میدهند که هرگز برای گرفتن شماره نظام پزشکیشان مراجعه نکردهاند، یعنی آنها به شغل دیگری جز پزشکی اشتغال دارند
شفاآنلاین>سلامت> با اینکه پزشکی خواندهاند اما طبابت نمیکنند، سخت است فهمیدنش. به این سختی ازسد کنکور گذشتند. هفت - هشت سال سخت را پشت سرگذاشتند و بعد سراغ شغل دیگری رفتند.به گزارش شفاآنلاین، آمارها از وجود دست کم 11هزار پزشک عمومی فارغالتحصیل در کشور خبر میدهند که هرگز برای گرفتن شماره نظام پزشکیشان مراجعه نکردهاند، یعنی آنها به شغل دیگری جز پزشکی اشتغال دارند. اما واقعاً چطور میشود که آدمی با این همه سختی و گذشتن از سد سخت کنکورناگهان تصمیم میگیرد در صنف دیگری کار کند. برخی معتقدند این چندان هم عجیب نیست مگر نه اینکه این روزها برخی معماران مغازه دارند و استادان دانشگاه برج ساز و مهندسان دستفروش. پس چرا برایتان مهم است اگر یک پزشک شغل دیگری را انتخاب میکند؟
برخی تصورمی کنند تعداد پزشکان(physicians) آنقدر زیاد است که تصمیم میگیرند سراغ شغل دیگری بروند. اما این اطلاعات هم نادرست است، بد نیست بدانید به ازای هرهزار نفر فقط 48 صدم پزشک متخصص و 1.5 پزشک عمومی داریم. در 20 سال گذشته نسبت پزشک به جمعیت همواره بین 1.2 تا 1.6 بوده. شاخصهای استاندارد نسبت پزشک به جمعیت 2.5 پزشک متخصص و 3.5 پزشک عمومی برای هر هزارنفر تعریف شده است.
«کوروش اسلامی» یکی ازکسانی است که پزشکی خوانده اما پزشک نیست. سال 74 فارغالتحصیل شد و فقط دو سال از سربازیاش را پزشکی کرد و بعد برای همیشه تخصصش را کنار گذاشت.
«راستش پزشکی اصلاً رشتهای نبود که دوست داشتم فقط به اصرارخانوادهام تجربی خواندم. مدام میگفتند باید دکتر شوی، من هم رفتم پزشکی. اوایل فکر میکردم به این رشته علاقهمند میشوم اما نشدم و دو سال سربازی هم به اجبار پزشکی کردم. از زمان دانشجویی عاشق ریاضی بودم و از همان موقع هم شروع کردم به تدریس.»
- اما چه شد این جوان در طول سالهای تحصیل در رشته پزشکی آن را نیمه تمام رها نکرد و متوجه نشد این رشته به دردش نمیخورد؟
«3 سال آخر رشته پزشکی دیگر خبری از درس خواندن نیست و کار را باید تجربی بیاموزیم. میخواستم بفهمم در کارهای عملی هم موفق خواهم بود یا نه؟ مشکلی نداشتم نه حالم به هم میخورد نه از چیزی میترسیدم، حتی این سه سال هم مرا به پزشکی علاقهمند نکرد. اما ادامه ندادن هم غیرعاقلانه بود و همه چیز از دست میرفت حتی تا مدتی به تخصص فکر کردم، گفتم شاید همه چیز را عوض کند اما دیدم نه بهتر است دیگر ادامهاش ندهم.»
اسلامی قبول دارد که حجم درسهایش زیاد بوده و کشیک و بیداری کشیدن هم بخش دیگری از سختی رشتهاش بوده: «میدانید تا رفتم پزشکی بخوانم انگارهمه خانواده خیالشان راحت شد. بعدش هم دیدند پول در میآورم خیلی پا یپچم نشدند که چرا طبابت نمیکنم. اما قبول دارم که کلی سرمایه کشور را هدر دادم، باید برای این مسأله فکری بکنند نه فقط برای ما پزشکها بلکه برای دیگر رشتهها هم این مشکل وجود دارد.»
از روزهایی میگوید که دوست داشت ریاضی بخواند اما خانواده دستش میانداختند که چی؟ آخرش اگر ریاضی بخوانی میشوی معلم! «بله من معلم شدم البته قبول دارم که همیشه پرستیژم پزشکی بود، یعنی همیشه آقا معلمی بودم که پزشکی خوانده. یعنی اینکه پزشکی خواندنم همیشه با من بود و از من جدا نشد. بعد از چند سال معلمی کردن هم وارد کار انتشار کتابهای آموزشی شدم.»
محمود ناصری هم پزشکی خوانده اما این روزها طراح نرم افزارهای مدیریت اطلاعات بیمارستانی در کشور کاناداست. «قبل از شروع پزشکی کار با رایانه را شروع کردم یعنی همزمان با پزشکی در دانشکده فنی دانشگاه (University)تهران تفریحی برنامهنویسی میکردم و در کنارش معلم کامپیوتر و مسئول آموزش دیتابیس در جهاد دانشگاهی بودم. یعنی همیشه سعی کردم از رایانه در پزشکی استفاده کنم، لابد میپرسین پس چرا از اول رفتی پزشکی بخوانی؟»
او به سؤالی که خودش طرح کرده اینطور پاسخ میدهد: «موقعی که کنکور دادم رتبهام خوب بود، جوری که میتوانستم توی هر رشتهای در دانشگاه قبول بشوم و برای دانشآموزتجربی آن زمان بهترین رشتهای که میتوانست برود پزشکی، دانشگاه تهران بود. یعنی میخواهم بگویم خیلی انتخابی در کار نبود و فقط یک راه معقول و منطقی وجود داشت و من هم راه منطقی را برگزیدم.»
او ادامه میدهد:«اینکه پزشکی نمیکنم برایم حسرتی به وجود نیاورده چون میتوانم به تیمهای برنامهنویسی کمکهایی کنم که هیچ آدم دیگری قادر به انجامش نیست. میدانید تعداد آدمهایی که مثل من رایانه و پزشکی بدانند آن هم همزمان خیلی اندک است و برای همین از شغل و درآمدم راضیام.» با تأکید میگوید اگر مجبور شود شاید پزشکی کند:«اگرشرایط اضطراری باشد و بخواهم جان کسی را نجات بدهم پزشکی میکنم نه بهعنوان شغلی که دلخواهم باشد، پزشکی مسیری سخت دارد با ساعت کاری ناهموار. همیشه هم پشت سرت لعن و نفرین هست تا تشکر. البته منکر پردرآمد بودنش نمیشوم اما آن درآمد هم معمولاً به نسل بعدی میرسد نه خود پزشک.»
شاید قصه پزشکهایی که پزشکی نمیکنند، واقعاً آن طور که بعضیها میگویند داستان خیلی از مشاغل امروز ایران باشد. معلمهایی که کاسب میشوند. کارگرانی که راننده میشوند. راستی چه کسی مقصر است، سیستم آموزشی یا یک جریان طبیعی که ممکن است برای همه در هر جای دنیا اتفاق بیفتد؟